مرلین منسن متولد 5 جون سال 1969 است . نام واقعی او برین وارنر(Brain Warner) است . او در خانواده ای متوسط در کانتون زندگی می کرد . نکته جالب اینکه او در یک مدرسه مذهبی ( مسیحی) تحصیل می کرد . او در دهه هشتاد برای موسیقی راک نقد می نوشت و همگان در جریان ایراد گرفتن او از آزی آزبورن و کل کل مرلین با او و شکست آزبورن هستند . بگذارید برایتان به نقل از یک مجله داخلی (ایرانی) بگویم که در جلسه کل کل این دو غول موسیقی راک مرلین در جواب سوالی از سوی آزبورن گفت : (کسی که خودش را برای موسیقی می کشد همان بهتر که زنده نباشد ) . و باعث شده که هم اکنوز آزبورن خانه نشین گردد . منسن در سن 18 سالگی به فلوریدا رفت و شروع کرد به نوشتن داستان و شعر و تلاش کرد که آن ها را منتشر کند . ولی به این کار ادامه نداد . بعد از آن با شخصی بنام Scott Mitchell ملاقات کرد که در آن موقع برای گروهی گیتار می زد زندگی هنری منسن از آن زمان آغاز شد .
منسن نامش را از مخلوط کردن دو نام آورده است . نام کوچک او یعنی مرلین را از نام بازیگر زن معروفی بنام Marilyn Monroe گرفته و نام کوچکش را از یک رهبر مذهبی نچندان معروف بنام Charles Manson گرفته است . او در وقت های آزادش نقاشی می کند و می نویسد. همچنین او دارای یک کلکسیون از اعضای مصنوعی بدن انسان است و به این کار بسیار علاقه دارد . نام گروه او که در سال 1990 درست کرد در ابتدا The spooky kids بود ولی بعدها گروه او بی نام گشت و تنها نام مرلین منسن ذکر می شود . خانه او در لوس آنجلس است که یک بار هم از آن بعنوان استودیو برای ضبط آهنگ هایشان استفاده کردند . اصطلاحی برای طرفداران مرلین وجود دارد : Marilyn Manson look که منظور از آن چشم منسن است که در آن لنز قرار داده . به هر حال مرلین اولین آلبوم خود را در سال 94 با نام smells like children ارائه کرد . پس از آن هم آلبوم های زیادی ارائه کرده . او در هر آلبوم سبک اثر را و نوازندگان را تغییر می دهد اساسی .
منسن خواننده ایست که در دهه 90 با ظهور ناگهانی خودش روح تازه ای در کالبد در حال زوال موسیقی راک دمید و با صدای سازهایی که بیشتر به صدای ارواح شبیه بود سبک تازه ای را به دنیای موسیقی معرفی کردند و بعدا این سبک مورد تقلید گروههای زیادی قرار گرفت .
منسن یک خواننده ی antichrist است و دارای فلسفه ای منفی باف است(در رابطه با دنیا) که شاید بی شباهت به فلسفه ی بودا برای ریاضت کشیدن و نیچه یا موریس مترلینگ نباشد به هر حال مگر غیر از این است که این دنیا فقط دارای نکات منفی و دروغی بزرگ است ؟ به نظر من فلسفه مثبت نگرنسبت به دنیا دروغ است . شاید تنها نکته مثبت این دنیا مرگ باشد که به آن خاتمه می بخشد .
راستی به قدرت خیره کننده اجراهای زنده مرلین منسن توجه کرده اید ؟ واقعا تسلط خاصی لازم است که در هنگام اجرا به بداهه کوئی پرداخته قسمت هایی از ترانه هایش را تغییر دهد . واقعا هنجره ای طلایی برای آنچنان اجرایی لازم است .
درباره شعر های منسن باید گفت همیشه در بین این شعرها با غافلگیری مواجه می شویم که انسان را به تفکر مجبور می کند . همین حالت در ترانه های او کاملا مشهود است .
آیا غیر از این است که در دنیایی دیگر که ما قادر به دیدن آن نیستیم بر اثر هر گناه صورت ما کریه تر می شود ؟ اینچنین صورتی برای منسن نیز بعلت گناهان ناخواسه ایست که انسان مرتکب گردیده . البته باید قبول کنیم که اگر کسی می خواهد حرفش را بزند و صدایش را به گوش همه برساند باید برای شهرت نیز تلاش کند . بعضی ها برای اینکه انسان های بی حوصله امروزی را تا آخر شو پای تلویزیون بنشانند از رقاصه ها یا زیبایی خود یا چیزهای دیگر استفاده می کنند و ترفند منسن هم چیزیست که می بینید ضمن اینکه آرایش صورت منسن در هر شو کاملا وابسته به مضمون آهنگ است و احساس آهنگ را در همان ابتدا و بدون نیاز به دقت حتی به شنوندگان غیر حرفه ای میرساند . که البته باید به تقلید گروههای دیگر از او نیز اشاره کرد (مانند Slipknot) که این امر به خودی خود نشان دهنده موفقیت مرلین در هدفش است.
من نمیدونم چرا بعضی از طرفداران امی نم و این سایت مزخرف یاهو مرلین منسن رو با امینم مقایسه میکنند . بابا اصلا چه ربطی داره؟ در آهنگ های مرلین شما با سبک تازه ای از موسیقی که من اسمشو سبک برتر می ذارم آشنا می شید و در تمام طول آهنگ سر جاتون میخکوب می شید و احساس می کنید از فرط هیجان تمام سلول های خاکستری مغزتون داره می ترکه ولی امی نم چی؟ آخه 5 دقیقه تند نتد حرف زدن هم کاری داره؟ می گن سبکشه دیگه رپه(rap) ولی من نمیدونم آخه این دیگه چه جور سبک مزخرفیه که آدم وقتی گوش می ده احساس میکنه که در یک کنفرانس خبری شرکت کرده نه آهنگ درست حسابی نه ریتمی نه ملودی..... بیچاره دنیای موسیقی چقدر ذلیل شده که چنین سبکی باید طرفدار داشته باشه. بابا این مرلین بیچاره تو هر آهنگش خفن ترین شعرا رو می خونه اونم با صدایی که یه لحظه آرامش نداره و دائما لحن و تن صداش داره عوض می شه ولی امی نم با صدایی به زیبایی صدای کلاغ فقط برای ما کنفرانس میذاره . اصلا این امی نم به خاطر خوندنش ویا به خاطر سبکش معروف نشده که. شهرتش به خاطر اینه که می گن پسریه که از خط های قرمز جامعه امریکا عبور کرده . ولی عزیزان آخه آمریکا به ما چه مربوط؟ نکنه شما هم میخواید این کارو تو جامعه خودمون بکنید؟ بی خیال شید بابا . به هر حال خط قرمز های امریکا محکم تر از آن چیزیست که زیبا رویانی چون امینم بتوانند از آن بگذرند به قول دوست عزیزم منسن : the beautiful people you can't see the forest for the trees.یعنی ای آدم های قشنگ! شما می گوئید که جنگل را نمیتوانید ببینید به خاطراینکه درختان جلو دیدتان را می گیرند!!!
امی نم خواست مثل مرلین هجو و هزل رو به شعراش اضافه کنه ولی نه آقا کسی که بانوی محترم و مظلومی مثل بریتنی اسپیرز را مورد هدف قرار دهد اصلا مرد نیست (لابد با این کارش هم می خواسته مشکلی رو از مشکلات جامعه حل کنه !) ای امی نم حقا که تو هم از دارو دسته ی همون مدونایی(لعنت الله علیه و آله و آبائه اجمعین) از بریتنی که نگذشتی لا اقل بی خیال مرلین شو چون آق مرلین اصلا مثل بریتنی پروانه ای نیست و زور امثال تو هم به او نمی رسه . ولی به هر حال نرود میخ آهنین در سنگ و بابک (بعنوان نماینده تمام عاشقان دلسوخته ی پسر مو طلایی بینی عروسکی ) می گوید که هنوز هم امی نم گوش می ده . مرلین جان اشک نریز . حیف اشکات .
و در نهایت . . .
چه او را دوست داشته باشید و چه از او متنفر باشید این واقعیت غیرقابل انکار است که این هنرمند در میان بدنام ترین و جنجالی ترین و بحث انگیزترین موزیسین های دهه نود جایگاه ویژه ای دارد.او احتمالا آخرین اعجوبه لیست بلندبالایی است که به راک بازی های شوک آور معروف هستند و شروعش با آلیس کوپر است.اگر چه نباید فراموش کرد آنچه باعث شد منسون به صدر جداول فروش راه پیدا کند وارد شدنش به حیطه های تابو در اشعار و فرم ظاهری کارهایش بود.مسائل اروتیک - مواد مخدر و ... مسائلی بود که مرلیلین منسون سعی داشت به آنها دامن بزند و همین باعث شد تا جامعه منتقدین موسیقی او را پس بزنند اما توانست در میان جوانان بازار مناسبی راه پیدا کند و در جریان خط اصلی سلف های خود به یک ضد قهرمان محبوب بدل شد این مسئله باعث بروز تنش هایی میان او و افراد بالارتبه سیاسی و جامعه سنتی به خصوص والدین آینده نگران آینده کودکان خود شد منسون با نام برایان وارنر در کانتون اوهایو متولد شد در سن هجده سالگی به تامپابای در فلوریدا نقل مکان کرد و آنجا به عنوان یک روزنامه نگار با زمینه و گرایش موسیقی مشغول کار شد در 1989 با گیتاریستی به نام اسکات میچل آشنا و پس از مدتی دوست شد آنها تصمیم به تشکیل یک گروه گرفتند و همان زمان بود که اسکات خود را با نام دیزی برکویچ و وارنر خود را با نام مارلین منسون مطرح ساختند.اندک زمانی نوازنده باس گجت گین و نوازنده کیبورد مادوناواین نیز به گروه ملحق شدند گروه اوایل با نام مرلین منسون و اسپوکی کیدز شروع به فعالیت نمود .کارهای اولیه گروه در حد ضبط و انتشار چند کاست مستقل و نواختن در کلوب ها و برنامه ها بود.استفاده از جلوه های بصری خاص در این نمایش ها آرایش خاص منسون و فضای گوتیک آثارشان به سرعت گروه را مطرح نمود کارهای گروه با استفاده از درام قدرتمند باعث شد تا صدایی سخت و تیزتر به گوش شنوندگان برساند و تا سال 1992 آنها در میان عامه پسندترین حرکت های هنری در حیطه فلوریدای جنوبی به شمار می رفتند.