یک مطلب از black sabbath

گروه black sabbath رو سال 1969 چهار دوست نوجوان از آستون در نزدیکی بیرمنگام انگلستان به نامهای آنتونی تونی ایومی نوازنده گیتار ، ویلیام بیل وارد نوازنده درام ، جان ازی ازبورن خواننده وترنس گیزر باتلر نوازنده باس ، تشکیل دادند

اجرای زنده گروه توانست عده بسیاری را به سوی آنها جلب کند و سرانجام black sabbath در سال 1970 نخستین آلبوم رسمی خود را با نام عنوان گروه منتشر کند که در تاپ تن انگلستان راه یافت اگر چه در امریکا موفقیتی اندک نصیبش شد.

آنها به سرعت این موفقیت را با آلبوم paranoia تکمیل کردند که در سپتامبر 1970 منتشر شد و استقبال فراوانی از آن به عمل آمد ، بیس از 4 میلیون نسخه از آلبوم به فروش می رسد و گروه در آگوست 1971 سومین آلبوم خود را بیرون می دهد.

masterofreality در هر دو سوی آتلانتیک موفق می شود و black sabbath راه خود را پیدا می کند . سال 1973 گروه از یک نوازنده کیبورد به نام ریک ویکمن برای کار در تراک استفاده می کند که اصلا مسیر کاریشان را تغیر می دهد و گروه در جولای 1975 ششمین آلبوم خود را تحت عنوان sabotage بیرون می دهد که بحث وجدال های فراوانی بر سر تغیر شیوه گروه بوجود می آورد. ایومی و ازبورن می خواهد اصوات جدیدی را تجربه کنند که در آلبوم سال 1976 گروه یعنی technicalEcstasy متجلی می شود. فروش خوب آلبوم نشان می دهد که این تحولات چندان بد نیست اما ازبورن تصمیم میگیرد تا از گروه جدا شود و از سال بعد black sabbath با خواننده جایگزین خود دیو والکر کار را ادامه می دهد.

اما هنوز جای خالی او در ضبط های استودیویی خالی بود تا اینکه خواننده ای به نام رونی جیمز دیو به آن ها می پیوندد و این ترکیب جدید Heaven and Hell را منتشر می کند که یک کار تجاری موفق از آب در می آید و تنها در انگلستان یک میلیون کپی از آن به فروش می رسد.پس از آن بیل وارد گروه را ترک می کند و وینی آپیک به جای او می آید و در نوامبر 1981 ،ایومی،باتلر،دیو و آپیک آلبوم Mob Rules را بیرون می دهند. آلبوم موفقیت بسیاری کسب می کند اما اختلاف میان دیو و آیومی بالا می گیرد و دیو در سال1983 از گروه می رود و آپیک هم به تبعیت از او می رود. گروه از بیل وارد می خواهد تا مجدد باز گردد و از سوی دیگر خواننده دیپ پارپل یعنی یان گیلان نیز به black sabbath می پیوندد تا آلبوم BCm Again در سپتامبر 1983 منتشر شود. دیو بیوان به عنوان درامر به آن ها ملحق می شود و تا مارچ 1984 با آن ها می ماند تا اینکه دوباره به دیپ پرپل پیوسته و دیو دوناتو جایگزین وی می شود که تا اکتبر آن سال بدون آنکه حتی در ضبط ها حاضر شود همراه گروه می ماند. در جولای 1985 ازبورن با گروه همراه می شود تا کنسرت Live Aid انجام پذیرد و بعد از آن بود که باتلر هم می رود و ترکیب جدید گروه می شود. آیومی ، گلن ، هوگز ، دیو اسپیتز ، جف نیکولز و اریک سینگر که در تور 1986 گروه باز هم هوگز و ری گیلن جای خود را عوض می کنند. black sabbath سال ها در راس مانده و هر بار با ترکیب جدیدی به میدان آمده، دهه نود نیز از این قاعده مستثنی نبود اما هیچ هیچگاه محو نشد، آن ها در 2001 تور بزرگی راه انداختند که طی آن در بیست و نه کشور اجرای برنامه کردند .

موفق و پیروز باشید نظر هم یادتون نره

ایا متالیکا همجنس بازه؟!

یه نفر میگفت متالیکا همجنس باز و شیطان پرست هستن...من جوابشو با یه عکس میدم:

در ضمن اینو بدونین فریادهای متالیکا اعتراض به نا عدالتی هاست...

I LOVE JIMES & ALL METALLICA

Metallica For All

 

کناره گیری منسون

در یکی از این وبلاگا خوندم که منسون کناره کشید و فقط آهنگ میسازه

نمی دونم پاک قاطی کردم

 Rasti nazar yadetoon nare

بیو گرافی متالیکا

در سال ۱۹۸۱ و به طور دقیق ۲۸ اکتبر نوازنده درام یعنی Larse Ulrich از طریق آگهی روزنامه پیشنهاد تشکیل یک گروه هوی متال را میدهد که از طرف James Alan Hetfield نوازنده گیتار و خوانده پاسخ مثبت می گیرد .لارس در ۲۶ دسامبر ۱۹۶۳ در کپنهاگ دانمارک و جیمز در ۳ آگوست ۱۹۶۳ در لس آنجلس به دنیا آمده بودند . آنها برای گروه کاملا شکل نگرفته خود نام Metallica را انتخاب کردند .

آنها برای انتخاب اعضای مناسب گروهشان دست به ساختن چند قطعه آزمایشی کردند . اولین کار آزمایشی این گروه (کشتار آهنین) Metal Massacre در ژانویه ۱۹۸۲ با نوازندگی درام لارس , بیس و خوانندگی جیمز و تک نوازی گیتار لیودگراند به بازار عرضه شد . ولی در دومین قطعه آزمایشی آنان به نام (روشنایی را فراری دهید) Hit the light تغییراتی در این گروه صورت گرفت و به جای لیود گراند نوازنده دیگری به نام دیو ماستین Dave Mustaine نوازندگی گیتار را بر عهده گرفت و شخصی به نام (ران مک گاونی) نوازندگی گیتار بیس را بر عهده گرفت که با آمدن او جیمز به نوازندگی گیتار و خوانندگی مشغول شد .

پس از آن آنان برای اجرای این قطعات به سانفرانسیسکو سفر کردند که تمامی اجراهای آنان در کلوپ های زیرزمینی سانفرانسیسکو صورت گرفت . پس از این اجراها بود که گروه تصمیم گرفت تغییراتی در خود به وجود بیاورد و تمام نقاط ضعف خود را تقویت کند . از این رو شخص جدیدی به نام (جف وارنر) J.Warner به جای ران مک گاونی وارد گروه شد ولی این عضو جدید هم نتوانست رضایت لارس و جیمز را جلب کند و پس از مدتی از گروه کنار گذاشته شد . سرانجام در اواخر سال ۱۹۸۲ شخصی به نام (کلیفورد لی برتون) Clifford Lee Burton متولد ۱۵ فوریه ۱۹۶۲ در کالیفرنیا که پیش از آن در گروه Truma فعالیت می کرد به گروه پیوست و با آمدن او گروه پیکره اصلی خود را پیدا کرد و آنان در ماه مه ۱۹۸۳ اولین آلبومشان را با نام (همه آنها را بکشید) Kill em All را به بازار عرضه کردند . پس از به بازار آمدن اولین آلبوم مشکلاتی در گروه به وجود آمد که نتیجه آن اخراج دیو ماستین از گروه بود که دیو ماستین بلافاصله پس از اخراج از گروه دست به ایجاد گروه رقیبی به نام (مگادث) Megadeath زد .
پس از اخراج ماستین شخصی به نام (کرک همت) Kirk Hammet متولد ۱۸ نوامبر ۱۹۶۲ در سانفرانسیسکو که سابقا در گروه Exodus فعالیت داشته وارد گروه شد که یکی از بهترین شاگردان (جوساتریانی) Joe Satriani استاد بنام و پر آوازه گیتار بود . همت اولین اجرایش در ۱۶ آوریل ۱۹۸۳ به خوبی درخشید و به سرعت خود را با سایر اعضای گروه هماهنگ نمود . گروه در ۱۲ آگوست ۱۹۸۳ اولین اجرای زنده شان را در شیکاگو اجرا نمودند که بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت . سپس انها برای اجرای دومین آلبومشان بنام (سوار بر آذرخش) Ride the lighting راهی دانمارک شدند . ولی پیش از آن به انگلستان رفتند تا به همراه گروه دیگری به نام (تیوستد سیستر) Twisted sister دست به یک اجرای زنده بزنند . آنجا بود که آنان با شخصی به نام (پیتر منش) Peter Mensch که پیش از آن گروه Def Leppard را به شهرت جهانی رسانده بود آشنا شدند و برای اجرای دومین اثرشان با وی قرارداد همکاری بستند .

در اواسط سال ۱۹۸۴ دومین آلبوم این گروه به بازار عرضه شد که در مدتی کمتر از جند هفته چیزی در حدود ۱۰۰۰۰۰ نسخه از این آلبوم به فروش رفت که رکورد خوبی برای این گروه تازه کار محسوب می شد . این موفقیت باعث شد که کار این گروه مورد توجه کمپانی های تهیه و تکثیر آلبوم های موسیقی قرار گیرد که در میان این شرکتها موسسه موسیقی (الکترا) Elcatra موفق به بستن قرارداد با گروه شد
گروه پس از آن برای اجرای زنده راهی اروپا شد که از مهمترین اجراهای آنها میتوان به فستیوال (مانستر آف راک) Monster of Rock در انگلستان و (متال همر) Metal Hammer در آلمان اشاره کرد . آنان همچنین در ۳۱ آگوست ۱۹۸۵ موفق به دریافت جایزه Gold به خاطر بهترین گروه در آمریکا شدند . پس از این موفقیت ها گروه تصمیم به تهیه سومین آلبومشان به نام (ارباب عروسکهای خیمه شب بازی) Master of Puppets گرفتند و به کپنهاگ دانمارک برگشتند . آنان این آلبوم را در اوایل سال ۱۹۸۶ به بازار عرضه کردند که با موفقیت فراوانی مواجه شد . آنان سپس در ۱۵ جولای همان سال به همراه Phil Collins و Eric Clapton تصمیم به اجرای کنسرتی گرفتند که در این میان بر اثر حادثه ای مچ دست جیمز شکست و کار گروه برای مدتی کوتاه متوقف شد . گروه به فعالیت خود ادامه میداد تا اینکه حادثه ای وحشتناک باعث توقف فعالیت گروه شد . در ۲۶ دسامبر ۱۹۸۶ هنگامی که گروه قرار بود در کشور سوئد به همراه گروه Anthrax به اجرای برنامه بپردازند اتوبوس حامل اعضای گروه از جاده خارج شد که بر اثر این حادثه فردای آن روز یعنی ۲۷ سپتامبر کلیف برتون بر اثر شدت جراحات وارده در گذشت . گروه به مدت دو ماه دست از کار کشید حتی تا مرز انحلال پیش رفت تا اینکه جوانی به نام (جیسون نیوستد) که پیش از آن در گروه Flotsam & Jetsam فعالیت داشت به جای برتون وارد گروه گردید.

کار جدیدی که آنان پس از آمدن عضو جدیدشان به بازار عرضه کردند (...و عدالت برای همه) نام داشت And Justice For All که دستگاه بیمار قضایی و عدالت کور جامعه آمریکا را زیر سوال برده بود . آنان با طرحی که بر روی این آلبوم گذاشتند نشان دادند که حرف اول را پول در این جامعه میزند و همانطور که در این طرح مشاهده می شود الهه عدالت با چشمان بسته و ترازویی با کفه های پر از پول مشغول اجرای عدالت است
این گروه پس از اجرای در حدود ۱۲۰ کنسرت ناگهان در اواخر سال ۱۹۸۹ در سکوت غیر منتظره ای فرو رفت . این سکوت تا اواسط سال ۱۹۸۹ در سکوت غیر منتظره ای فرو رفت . این سکوت تا اواسط سال ۱۹۹۱ ادامه داشت تا اینکه در ۱۲ آگوست آن سال گروه با بیرون دادن آلبوم دیگری به نام (سیاه) Black دوباره قدم به عرصه موسیقی گذاشت . این آلبوم شکوه و زیبایی یک کار گروهی را در موسیقی نشان می دهد . تمامی ترانه های این آلبوم از آهنگ تند و سرعتی (ورود مرد شنی) Enter Sandman تا ترانه های سنگین (هیچ چیز دیگری اهمیت ندارد) Nothing else Matter و (نابخشوده) Unforgiven همه و همه پر از تکنیک و سولوهای زیبا و متفاوت با یکدیگرند . آنان برای تهیه این آلبوم حدود ۱۱ ماه در استودیو مشغول کار بودند و نتیجه این کار شبانه روزی آلبومی شد که چیزی در حدود ۵ سال جزو پر فروشترین آلبوم های موسیقی جهان محسوب می شد و در حدود ۱۰۰۰۰۰۰۰ کپی رسمی از این اثر در سرتاسر جهان به فروش رسید .

آنان از آگوست ۱۹۹۱ تا ژوئیه ۱۹۹۳ اقدام به برپایی بیش از ۴۰۰ کنسرت در سرتاسر جهان نمودند و اولین اجرای آلبوم جدیدشان را در Madison Square Garden برای هزاران تماشاچی مشتاق به صورت رایگان انجام دادند . یکی از بهترین اجراها کنسرت بزرگی به مناسبت در گذشت (فردی مرکوری) خواننده مشهور گروه (کوئین) Queen بود که به همراه گروه های دیگری چون Gun,n Roses و دیگر اعضای گروه کویین اجرا شد که بلیط های این کنسرت به نفع بیماران مبتلا به ایدز فروخته شده بود . پس از آن گروه از فعالیت خود کاست و به استراحت پرداخت . در این زمان شایع شد که گروه قصد دارد به کار پایان دهد تا اینکه در سال ۱۹۹۶ گروه با ارائه البوم جدیدشان به نام (بارگیری) Load به شایعات پایان دادند که از لحاظ سبک و محتوای اشعار باز هم کاری متفاوت محسوب می شود . آنان در سال ۱۹۹۷ کار دیگری به نام (بارگیری دوباره) Reload را نیز به بازار ارائه کردند که به گفته اعضای گروه مکمل کار قبلی آنها محسوب می شود . در اوایل سال ۱۹۹۸ گروه کار دیگری به نام (روزهای همکاری در گاراژ) Garage Days Inc را به بازار عرضه نمود . اشعار این آلبوم که شامل ۲۷ ترانه می باشد متعلق به گروه های دیگر است که توسط گروه متالیکا بازخوانی و اجرا شده است . درست یک سال بعد یعنی در ۱۹۹۹ گروه آلبوم جدید و کاملا متفاوتی به نام (سمفونی و متالیکا) S & M را به بازار ارائه کردند . آنان در این آلبوم بیشتر کارهای قدیمیشان را بازنویسی کردند و برای اجرای این البوم از یک ارکستر سمفونیک کامل استفاده نمودند که میتوان گغت این تنها خلاقیتی بود که آنان برای تهیه این آلبوم به آن دست زدند . آنان در این آلبوم تنها دو کار جدید به بازار عرضه نمودند که (انسان منفی) وMinus Human و (شبدر بدون برگ) No Leaf clover نام داشتند . از دیگر کارهای گروه میتوان به تک اهنگ I disappear اشاره کرد .

در سال ۲۰۰۰ جیسون نیوستد از گروه جدا شد و جای او را اکنون Robert Trujillo پر کرده است که در روز ۲۳ نوامبر ۱۹۶۴ در کالیفرنیا متولد شده و مدتی در گروه آزبورن فعالیت داشته است و سر انجام آخرین آلبوم متالیکا که تاکنون وارد بازار شده است آلبوم (خشم مقدس) St.Anger است که در سال ۲۰۰۳ وارد بازار شده که باز هم دارای سبکی متفاوت با کارهای قبلیشان است.

اعضاء گروه

نام: Jamez
نام خانوادگی:Hetfield
تاریخ تولد:۱۳ آگوست ۱۹۶۳
محل تولد : لوس آنجلس
ساز تخصصی : گیتار و پیانو و( خوانندگی در متالیکا)                                         
رنگ چشم : آبی
رنگ مو: بلوند
قد:۱متر و ۸۵ سانتی متر
وزن:۸۱ کیلو
تعداد فرزندان:۳ بچه
تعداد خواهر و برادر:دو خواهر بزرگ
اشعار و نیز آهنگسازی متالیکا به عهده ی جیمز می باشد.

نام:Lars
نام خانوادگی:Ulrich
تاریخ تولد:26 دسامبر ۱۹۶۳
محل تولد:کپنهاک(دانمارک)
ساز تخصصی:درامز
رنگ چشم:قهوه ای
رنگ مو:قهوه ای روشن
قد:۱ متر و ۷۴سانتی متر
تعداد فرزندان:۲ بچه
لارس از اول تو این گروه بوده او به همراه جیمز آهنگسازی متالیکا را بر عهده دارد .

نام:Kirk Lee
نام خانوادگی:Hammett
تاریخ تولد:18 نوامبر ۱۹۶۲
محل تولد:سانفرانسیسکو
ساز تخصصی:گیتار الکترنیک و لید گیتار
رنگ چشم:قهوه ای
رنگ مو:قهوه ای
قد:۱ متر و ۷۵ س
وزن:۶۹کیلو
تعداد خواهر و برادر:یک خواهر کوچک و یک خواهر و برادر بزرگ

نام:Robert
نام خانوادگی:Tujillo
تاریخ تولد:23 اکتبر 1963
محل تولد:کالیفرنیا
ساز تخصصی:باس گیتار
رنگ چشم:قهوه ای
رنگ مو:سیاه
قد:۱مترو ۷۵س
وزن:۸2 کیلو
تعداد فرزندان:ازدواج نکرده.
به جای جیسون آمده...

نام:Jason Curtis
نام خانوادگی:Newsted
تاریخ تولد:۴ مارس ۱۹۶۳
محل تولد:بتل کریک(میشیگان)
ساز تخصصی:باس گیتار
رنگ چشم:قهوه ای
رنگ مو:قهوه ای

 

جیمز هتفیلد

متال برای همه.........................Metal For Allاین عکس مطعلق به جیمز که خواننده گروه متالیکاست   

 

چگونه می‌توان متال گوش کرد اما خودکشی نکرد!؟

در بین گونه‌های متنوع موسیقی تنها گونه‌ای که منتقدان بسیاری جلوش می‌ایستند و عقیده‌ی راسخی دارند که این گونه موسیقی بر روی روان انسان تاثیرات منفی می‌گذارد و انسان‌ها را به جنون‌های آنی، ناهنجاری‌های روانی و نهایتا خودکشی می‌کشاند موسیقی متال و البته بعضی از گونه‌های خشن‌تر ِ موسیقی ِ راک است.
به موسیقی متال لقب موسیقی ِ روان‌خراش داده‌اند! تازه این نهایت لطفشان به این گونه موسیقی ست. چون هستند کسانی که اصلا متال را موسیقی نمی‌دانند و به کل موسیقی ِ راک ( که متال یکی از زیر شاخه های آن است ) سر و صدا می‌گویند.
روان‌خراش بودن ِ موسیقی متال گرچه مقدار زیادی به سلیقه و عادت‌های گوش ِ شنونده برمی‌گردد اما چندان هم لقب بی‌مسمایی نیست! ریف‌های سرد و کوبنده‌ی گیتار بیس، جیغ‌های بنفش گیتار الکتریک همراه با فریادهای هولناک ِ خواننده و درامز ِ متنوع و سرعتی ِ این نوع موسیقی که بیشتر از هرچیز حسی از بدویت به شنونده القا می‌کند و ده‌ها ویژگی ِ منحصر‌بفرد ِ متال باعث شده که هرکسی نتواند این موسیقی را حتی برای ثانیه‌هایی تاب بیاورد!
کاریش هم نمی‌شود کرد! متال اینطور است! خشن، پیچیده، سیاه و معترض! اگر جز این باشد متال نیست!
تاثیرات موسیقی متال ( البته به تنهایی و بدون کمک ِ مخدرهای روان‌گردان! ) مخصوصا بر قشر جوان آنچنان شدید است که می توان گفت هرجا که یک متال باز وجود دارد حداقل یک نفر دیگر هم هست که با وحشت و انزجار به کل ماجرا نگاه کند و به هر وسیله که شده سعی کند او را از این «دیوانه‌بازی‌ها» برهاند؛ که قسمتی از این دیوانه‌بازی‌ها به ویژه در کشور ایران و در بین جوانان ایرانی به دلیل این است که جوانان ایرانی نیز مانند بزرگان ِ این مملکت بیشتر بدنبال ِ هیاهو و جار و جنجال‌های حاشیه‌ای ِ هر چیز هستند تا متن ِ آن.
و البته باید این مهم را در نظر گرفت که موانع متعددی که مقابل موسیقی متال مخصوصا در کشور ما، ایران، وجود دارد این موسیقی را مطرح تر می کند و به مسائل تنش‌زا و تاثیرات نابهنجار ِ آن دامن می‌زند.
مثلا این حرف شاید بظاهر مسخره باشد که موانع ِ گوش کردن و لذت بردن از این نوع موسیقی بسیار بیشتر باعث روان خراشی ِ جوانان ِ ایرانی ِ متال باز است تا خود ِ موسیقی متال!! از طرف دیگر جوانی که از متال نفی می‌شود ممکن است برود آنچنان خودش را در این موسیقی حبس کند که بالاخره دیستورشن‌ها و ریف‌های خشن متال بزنند اعصاب مرکزی و سپس جان عزیزش را درب و داغان کنند! چون بهرحال همه‌ی ما می‌دانیم که زیاده‌روی در هر کاری باعث ضرر است! مثلا اگر یکهو بنشینی به مقدار ِ زیاد ماست یا آلبالو ببلعی، غول هم که باشی سردی‌ات می‌کند و به تهوع دچار می‌شوی!
منتقدان ِ این موسیقی می‌گویند موسیقی متال باعث ناهنجاری‌های روانی، اجتماعی و خودکشی ِ قشر جوان می‌شود. اما توجه نمی‌کنند که نه موسیقی و نه هیچ هنر و نه هیچ چیز دیگری بجز آفریننده‌ی ما نمی‌تواند چیزی را از «هیچ» خلق کند! همانطور که مطالعه‌ی آثار صادق هدایت یا یک فیلسوف ِ نیهیلیست هر کسی را به خودکشی نمی‌رساند موسیقی متال نیز هیچ جوان نرمال و درست و حسابی را به مواد مخدر یا خودکشی متمایل نمی‌کند. این جوان ِ مادرمُرده ای(!) که همراه ِ موسیقی متال به مواد مخدر یا قرص‌های روان گردان یا خودکشی روی می‌آورد حتما یک مرگیش بوده که اولا از بین اینهمه موسیقی ِ متعارف و الکی‌خوش رفته خفن‌ترینشان را انتخاب کرده و ثانیا خودش را توش اینطور دارد خفه می‌کند. موسیقی تشدید‌کننده‌ی احساسات ِ انسان است اما آن‌ها را از هیچ بوجود نمی‌آورد! اگر یک جوان متعارف از موسیقی متال بدش بیاید خب کنارش می‌گذارد و موسیقی ِ متعارفی گوش می‌کند. پس اگر بشدت اذیتش می‌کند اما کنارش نمی‌گذارد و اگر از این موسیقی استفاده‌ی درست نمی‌کند نباید به متال ایراد گرفت؛ کار از جای دیگری می‌لنگد.
شعر نیز در موسیقی متال نیمی از تاثیرگذاری را به عهده دارند و چه بسا تمرکز زیاد روی اشعار پوچ‌گرایانه‌ی برخی از گروه‌ها خطرناک باشد. البته اگر شنونده به آنچه که خواننده می خواند اهمیت بدهد! ( که معمولا در ایران اینطور نیست! خنده‌دار نیست که در ایران جوانان ِ بسیاری از موسیقی بدون کلام بیزارند و در عین‌حال توجهی به اشعار خوانده شده در موسیقی ندارند؟! مثلا برای خیلی‌هاشان فرقی نمی‌کند معر(!) مزخرف: «خیلی خونسردی!/ دیوونه‌م کردی!» و شعر ساده و زیبای: «اگه یه روز بری سفر/ بری ز پیشم بی‌خبر»! انگار که فقط باید یک‌نفر باشد که وسط موسیقی عر بزند!... زدم به جاده خاکی انگار! )
اشعار در موسیقی متال با اعتراض به ناهنجاری‌های سیاسی، نژادی، خانوادگی و غیره همراه است و اشعار عاشقانه جایی ندارند و یا ناخودآگاه به ضد عاشقانه‌هایی بسیار تلخ و نومید‌کننده و کنایه‌آمیز تبدیل می‌شوند. البته نباید پنداشت که این موسیقی بجز ناامیدی و سیاهی چیزی برای عرضه به مخاطب ِ خود ندارد! متال به همان اندازه که ناامید می‌کند به همان اندازه هم به فکر هم وامی‌دارد و امید می‌دهد. موسیقی متال می‌کوشد اشتباهات جمعی و فردی را با غلوی که ویژگی ِ موسیقی متال، چه در موسیقی و چه در اشعار، است به انسان‌ها گوشزد کند و آنها را از خواب غفلت بیدار کند.
بیشتر اشعاری که هم‌اکنون در گروه های متال ِ دنیای غرب خوانده می‌شود گاه درباره‌ی سیاستمداران ِ فریبکار، گاه درباره‌ی مذهب ِ ریاکارانه و گاه نیز در مورد اشتباهات و غفلت‌های انسان ِ خوشگذران و هوا و هوسی ست. که باز هم صد البته نباید با این حرف که این‌ها فقط، مشکلات ِ دنیای غرب است از چنگ این موسیقی فرار کرد! چه بسا این مشکلات در ما بیشتر از غربی‌ها باشد! به این قسمت از شعر Inner self «خویش ِ درون» از گروه برزیلی ِ سپولترا توجه کنید:

Walking these dirty streets
With hate in my mind
Feeling the scorn of the world
I wont follow your rules
Blame and lies, contradicitions arise

Nonconformity in my inner self
I only guide my inner self

این اشعار حدیث ِ نفس ِ چند نفر از جوانان ِ سرگردان ایرانی است؟...
تمرکز روی موضوعات آزاردهنده و تفکربرانگیز پایه و اساس ِ اشعار متال است. و این را هم گفتیم که زیاده روی در هر موضوعی مضر است. پس تمرکز در این اشعار که از موضوعات سنگین و سیاه آکنده‌اند می‌تواند بخصوص انسان‌های حساس را حساس‌تر کند و گاه نیز آن‌ها را به سوی مأمنی برای تسکین ِ حساسیتشان بکشاند. این مأمن می تواند مذهب و معنویت و محبت و مهربانی به اطرافیان و تلاش برای رفع ِ اشکالات ِ دنیا باشد و یا مواد مخدر، الکل یا خودویرانگری و خودکشی! انتخابش دیگر با اوست!
بهرحال من فکر می‌کنم نباید عالم ِ زیبای موسیقی را هم مانند ِ سیاستمان به این آسانی جناح‌بندی کنیم و نقایص پیدا و پنهان ِ مادی و معنوی ِ جامعه مان را ساده انگارانه به گردن ِ هنر موسیقی بیاندازیم.

مصاحبه با گروه خاک

شهریار جان، معرفی گروه شما به صورت یک آهنگ با دکلمه است، چرا ؟

آخه ما فکر کردیم چه جوری گروه خودمون، یعنی " خاک " رو معرفی کنیم، به این نتیجه رسیدیم که یه آهنگ متن بسازیم و روی اون خودمون رو معرفی کنیم.
شهریار
آهنگ "سبزی فروش" از شما توی مسابقه گروه های زیر زمینی Tehran Avenue که دراینترنت برگزار شد، شرکت کرده بود که من خیلی ازش خوشم اومد. میشه یک مقدار درباره این آهنگ برامون بگی ؟

این آهنگ دقیقا از گذشته خود من میگه. من در دبیرستان دکتر فاطمی در تهران نو درس می خوندم. ما جوون بودیم و بعضی وقتها از مدرسه در می رفتیم! یک بار که از مدرسه در رفتیم، مدیر مدرسه اومد بیرون دنبالمون.

ما هم پشت یک ماشین قایم شدیم. همون لحظه مدیر مدرسه بلندگوی یک سبزی فروش که با سه چرخه از اونجا می گذشت رو گرفت و داد زن که من شما رو دیدم و از پشت ماشین بیایید بیرون ...
سایت رسمی گروه "خاک"
بعد از ۱۷ سال زندگی کردن در آلمان یاد گذشته های خودم افتادم که چه خاطره های شیرینی داشتم و چقدر زمان سریع گذشت. بنابراین تصمیم گرفتم این رو بیان کنم که باید از لحظه ها لذت ببرید. وقتی آدم یک مقداری پیرتر میشه تازه می فهمه که زمان چقدر زود گذشته ... به این صورت آهنگ "سبزی فروش" رو ساختم.
یک نکته جالب برات بگم . تو سایتتون دیدم یک آهنگ دارین به اسم "خوشگل" ، که "افشین" هم اون رو در آلبوم "آس و پاس" خونده ... من اصلأ نمی دونستم که تو این آهنگ رو ساختی ؟ خیلی کف کردم، البته نه از کزاز بلکه از خو.شحالی!

اتفاقأ اسم من روی جلد آلبوم افشین هست. اما در اصل این اجازه رو از من نگرفته بود که بخواد همین آهنگ رو بخونه. باید حتما در این رابطه با هم صحبت کنیم. حقیقتش من هم وقت نکردم که با افشین تماس بگیرم و این مسئله رو حل کنم.
این آهنگ رو کی ساختی ؟
این آهنگ در سال ۱۹۹۹ توی بازار اومد و پخش شد و به عبارتی افشین هم دسترسی به این آلبوم داشت.
یادمه یک شب ساعت ۱۱ تماس گرفت و گفت که یک آلبوم جدید دارم می زنم و آهنگ شاد احتیاج دارم و قرار شد که آهنگ رو به طور کلی تغییر بده. من هم بهش گفتم اگر این کار کمکت می کنه مسئله ای نیست ...
البته این آهنگ "خوشگل" رو نه تنها افشین می شناسه، بلکه خیلی از خواننده های ایرانی دیگر هم می شناسند مثل "ابی" ، "معین" و "شهرام شب پره". چون ما مدتی تو آلمان پیش گروه کنسرتهای ایرانی بودیم ، این آهنگ رو تو همه کنسرتها می زدیی و می خوندیم.
از آلبوم هاتون برامون بگو
آلبوم اول ما "عاشقم باش" هست که هم اسم یکی از آهنگهای توی خود آلبوم است. اسم آلبوم دوم "بن بست اندیشه" خواهد بود که در آینده بیرون می یاد.
شهریار، آهنگ های گروه رو هم خودت می سازی؟
تمام آهنگ ها رو خودم ساختم در آلبوم "عاشقم باش" به جز آهنگ " ای تو" که در حقیت همان "Hey You" از گروه "Pink Floyd" هستش و آهنگ "از خاک" (معرفی گروه) که با افشین و بچه ها ساخته شده.
شهریارسبک خوندن مخصوصی داری.که می شه گفت سبک مخصوصه "خاکه"؟
من خیلی به آهنگ های ایرانی گوش دادم. اکثر گروه ها سعی می کنند در هنگام خوندن، صداشون رو یک مقدار غمناک کنن و یا Tune اون رو بالا و پایین ببرن. این سبک زیاد به دل من نمی چسبه! پس تصمیم گرفتم یک سبک جدیدی رو شروع کنم که اول از همه به دل خودم بشینه.
در این سبک من سعی می کنم یک داستان رو مستقیم بخونم و در نهایت وقتی شنونده به موسیقی من گوش بده، احساس کنه که دارم باهاش حرف می زنم که بیشتر بتونه به شعر گوش بده نه به سبک خوندن من! به نظر من در نهایت این صدا هست که باید این آرایش رو به شعر بده ...
بعضی جاهای آهنگ های شما که آهسته تر میشه و می خواهین عمیق تر حرف بزنین، آدم با کلمات غیر Rock برخورد می کنه. مثل "دریای چشات" یا "دیده پر از اشک" ... فکر نمی کنی این کلمات برای سبک Rock امروزی مناسب نیست و دیگه کهنه شده؟
آخه وقتی من به چشمای پسرکوچیکم نگاه می کنم واقعأ یک دریا معنی می بینم و این اسصطلاحات رو برای پر کردن شعر استفاده نمی کنم بلکه واقعأ تجربه شون می کنم . حالا اگه اصطلاحات قدیمی بنظر بیاد دیگه ، همینه که هست. به نظر من سمبل هایی که ما در زبان فارسی داریم در خیلی از زبان های دیگر مثل انگلیسی و آلمانی نداریم و باید خوشحال باشیم که بتونیم با یک عبارت یک داستان تعریف کنیم. البته در آلبوم جدید سعی کردیم از شعرهای سبک تری استفاده کنیم تا افرادی که مثلاً در اروپا بزرگ شدند سریع بتونند مفهوم شعر رو بفهمند.
همیشه این حرف بوده که ایرانی های خارج از کشور زیاد فعال نبودند و همش رفتن پی موسیقیه پاپ. چرا ما الان گروه های Rock زیاد نداریم. نظر تو در این باره چیه ؟

مسئله اصلی این هست که ما همبستگی نداریم. من افراد زیادی رو می شناسم که در گروه های خارجی گیتار، Bass، پرکاشن و کیبورد، محشر می زنند. اما متاسفانه صنعت موسیقی خارج از کشور، در لس آنجلس هدایت میشه و اونها هم نوعی موسیقی رو می خوان به مردم ارائه بدن که بتونن باهاش پول در بیارن.

فکر نمی کنی به خاطر وجود اینترنت، امکان بیشتری باشه که از همدیگه با خبر بشیم ؟

از این موضوع خیلی خوشحال هستم. سایت های زیادی هستند که باعث می شوند ما حداقل همدیگر رو بشناسیم. بدونیم که به غیر از "خاک" ، "اوهام" ، "نبض" ، "خاکستر" و خیلی از گروه های Rock دیگه ای هم هستند. ما باید همدیگر رو هم حمایت کنیم. باید به هم کمک کنیم که در مقابل این صنعت موسیقی که از لس آنجلس میاد ، بتونیم موسیقی Rock به مردم ارائه بدیم.





فکر می کنی آلبوم بعدی شما کی وارد بازار یا بهتر بگم اینترنت میشه ؟

اگر مسئله مادی ما حل بشه، شاید بتونیم تا شش ماه دیگه آلبوم بعدی رو به مردم ارائه بدیم.

چطوری پول برای این کار جمع می کنین ؟

یکی کمک شرکت های دیگه هست و دیگری فروختن امتیاز پخش آهنگ هامون. مثلأ آهنگ سبزی فروشمون رو فروختیم به یک شرکت خارجی که world music تولید می کنه و قراره با یکی از آهنگهای "اندی" جزو یک مجموعه متنوع از کشورهای مختلف ، وارد بازار بشه. این خودش یک کمی به آلبوم آینده مون کمک می کنه.

راستی خودت اصلاً آهنگ های پاپ ایرانی گوش میدی ؟

خیلی رک بگم ، نه!

گفتگوی ما تموم شد و شهریار گفت وقتی که از رادیو مصاحبه رو پخش می کنیم با آهنگ
" ای تو" که همون ترانه "hey you" ا زگروه "pink Floyd" هست تمومش کنیم.
پس اینجا هم با شعر این آهنگ شما رو به مقصد و مقاله رو به آخر، می رسونیم!***

این هم متن آهنگ "ای تو" از گروه "خاک" و از آلبوم "عاشقم باش" ...

ای تو با . . .چهره غمگین. . . از شــکـسـت یک عـــشق . . . مـرا درک کن.
ای توبا . . . در ســاکت این شـــب . . . با یادی از این شـــعـر . . مــرا یاد کن.
ای تو . . پـــــــــرواز کـن بر دشـــــــت که لانه ای هست آنجا . . . و من در انتظار.

ای تو . . . مرا نفس تنگ است و دیده پر از اشک . . . از من یاد کن.
ای تو . . . بگذر ز هر بندی . . . که راه مرا از تو جدا کرد.
ای تو . . . صد شعر از یک حرفی . . . نگاه کن که می گرید . . . این چشم از برای تو.

مشخصات گروهmetallica

علل حساب اینا رو آماده کردم:
مشخصات جیمز هتفیلد:

قد : 1.85 ، وزن :81 کیلو ، موهای بلوند و چشمان آبی
وظیفه : خواندن و نواختن گیتار
وظعیت تاهل : متاهل در 17 آگوست 97 ، سه فرزند
متولد : سوم آگوست 1963
غذای مورد علاقه : غذاهای مکزیکی ، آبجو
تیم ورزشی مورد علاقه : لوس آنجلس رایدرز
قبل از موسیقی : اشتغال در چاپخانه ، دربان مدرسه و راننده
اولین کنسرت : کنسرت < ارو اسمیت > در کالیفرنیا 1978
توصیف از خود : قدرتمند ، مورد اعتماد ، سمج
\\////\\////\\////\\////\\////\\////\\////\\////\\////
مشخصات کرک همت:

قد : 1،70 ، وزن : 61 کیلو موهای قهوه ای و چشمان قهوه ای
وظیفه : گیتار
متولد : 18 نوامبر 1962 ، سانفرانسیسکو ، کالیفرنیا
وضعیت تاهل : متاهل در سوم جوئن 98 در هاوائئ
نوشیدنی مورد علاقه:Martinis, Guinness Stout
غذای مورد علاقه : سوشی و مارتینز
تیم ورزشی : هیچ ! من از ورزش متنفرم( یا هر تیمی که لارس و جیمز دوست ندارن)
قبل از متالیکا : نواختن در گروه Exodus
تفریحات و علاقه مندیها : موتورسواری کوهستانی ، خالکوبی ، سیگار ، فلسفه ! ،هنر
گروههای مورد علاقه
Ji Hendrix, UFO, Black Sabbath, Deep Purpl
Led Zeppelin, Kiss, Joe Satriani
قهرمانهای مورد علاقه
Boris Karloff, Bela Lugosi, Jimi Hendrix
اولین کنسرت : کنسرت گروه ایگلز
آیا خالکوبی داره؟ بله ، یه خالکوبی که در کریسمس 95 به اون هدیه شده و نوشته شده
"Made in SF 11-18-62."
که دور ناف اونه و در اطرافش ، شعله های آتش
توصیف خود : زشت ، بدبو ، خوشحال ، ترقی خواه و کنجکاو

درباره مرلین منسن

مرلین منسن متولد 5 جون سال 1969 است . نام واقعی او برین وارنر(Brain Warner) است . او در خانواده ای متوسط در کانتون زندگی می کرد . نکته جالب اینکه او در یک مدرسه مذهبی ( مسیحی) تحصیل می کرد . او در دهه هشتاد برای موسیقی راک نقد می نوشت و همگان در جریان ایراد گرفتن او از آزی آزبورن و کل کل مرلین با او و شکست آزبورن هستند . بگذارید برایتان به نقل از یک مجله داخلی (ایرانی) بگویم که در جلسه کل کل این دو غول موسیقی راک مرلین در جواب سوالی از سوی آزبورن گفت : (کسی که خودش را برای موسیقی می کشد همان بهتر که زنده نباشد ) . و باعث شده که هم اکنوز آزبورن خانه نشین گردد . منسن در سن 18 سالگی به فلوریدا رفت و شروع کرد به نوشتن داستان و شعر و تلاش کرد که آن ها را منتشر کند . ولی به این کار ادامه نداد . بعد از آن با شخصی بنام Scott Mitchell ملاقات کرد که در آن موقع برای گروهی گیتار می زد زندگی هنری منسن از آن زمان آغاز شد .

منسن نامش را از مخلوط کردن دو نام آورده است . نام کوچک او یعنی مرلین را از نام بازیگر زن معروفی بنام Marilyn Monroe گرفته و نام کوچکش را از یک رهبر مذهبی نچندان معروف بنام Charles Manson گرفته است . او در وقت های آزادش نقاشی می کند و می نویسد. همچنین او دارای یک کلکسیون از اعضای مصنوعی بدن انسان است و به این کار بسیار علاقه دارد . نام گروه او که در سال 1990 درست کرد در ابتدا The spooky kids بود ولی بعدها گروه او بی نام گشت و تنها نام مرلین منسن ذکر می شود . خانه او در لوس آنجلس است که یک بار هم از آن بعنوان استودیو برای ضبط آهنگ هایشان استفاده کردند . اصطلاحی برای طرفداران مرلین وجود دارد : Marilyn Manson look که منظور از آن چشم منسن است که در آن لنز قرار داده . به هر حال مرلین اولین آلبوم خود را در سال 94 با نام smells like children ارائه کرد . پس از آن هم آلبوم های زیادی ارائه کرده . او در هر آلبوم سبک اثر را و نوازندگان را تغییر می دهد اساسی .

منسن خواننده ایست که در دهه 90 با ظهور ناگهانی خودش روح تازه ای در کالبد در حال زوال موسیقی راک دمید و با صدای سازهایی که بیشتر به صدای ارواح شبیه بود سبک تازه ای را به دنیای موسیقی معرفی کردند و بعدا این سبک مورد تقلید گروههای زیادی قرار گرفت .

منسن یک خواننده ی antichrist است و دارای فلسفه ای منفی باف است(در رابطه با دنیا) که شاید بی شباهت به فلسفه ی بودا برای ریاضت کشیدن و نیچه یا موریس مترلینگ نباشد به هر حال مگر غیر از این است که این دنیا فقط دارای نکات منفی و دروغی بزرگ است ؟ به نظر من فلسفه مثبت نگرنسبت به دنیا دروغ است . شاید تنها نکته مثبت این دنیا مرگ باشد که به آن خاتمه می بخشد .

راستی به قدرت خیره کننده اجراهای زنده مرلین منسن توجه کرده اید ؟ واقعا تسلط خاصی لازم است که در هنگام اجرا به بداهه کوئی پرداخته قسمت هایی از ترانه هایش را تغییر دهد . واقعا هنجره ای طلایی برای آنچنان اجرایی لازم است .

درباره شعر های منسن باید گفت همیشه در بین این شعرها با غافلگیری مواجه می شویم که انسان را به تفکر مجبور می کند . همین حالت در ترانه های او کاملا مشهود است .




آیا غیر از این است که در دنیایی دیگر که ما قادر به دیدن آن نیستیم بر اثر هر گناه صورت ما کریه تر می شود ؟ اینچنین صورتی برای منسن نیز بعلت گناهان ناخواسه ایست که انسان مرتکب گردیده . البته باید قبول کنیم که اگر کسی می خواهد حرفش را بزند و صدایش را به گوش همه برساند باید برای شهرت نیز تلاش کند . بعضی ها برای اینکه انسان های بی حوصله امروزی را تا آخر شو پای تلویزیون بنشانند از رقاصه ها یا زیبایی خود یا چیزهای دیگر استفاده می کنند و ترفند منسن هم چیزیست که می بینید ضمن اینکه آرایش صورت منسن در هر شو کاملا وابسته به مضمون آهنگ است و احساس آهنگ را در همان ابتدا و بدون نیاز به دقت حتی به شنوندگان غیر حرفه ای میرساند . که البته باید به تقلید گروههای دیگر از او نیز اشاره کرد (مانند Slipknot) که این امر به خودی خود نشان دهنده موفقیت مرلین در هدفش است.

من نمیدونم چرا بعضی از طرفداران امی نم و این سایت مزخرف یاهو مرلین منسن رو با امینم مقایسه میکنند . بابا اصلا چه ربطی داره؟ در آهنگ های مرلین شما با سبک تازه ای از موسیقی که من اسمشو سبک برتر می ذارم آشنا می شید و در تمام طول آهنگ سر جاتون میخکوب می شید و احساس می کنید از فرط هیجان تمام سلول های خاکستری مغزتون داره می ترکه ولی امی نم چی؟ آخه 5 دقیقه تند نتد حرف زدن هم کاری داره؟ می گن سبکشه دیگه رپه(rap) ولی من نمیدونم آخه این دیگه چه جور سبک مزخرفیه که آدم وقتی گوش می ده احساس میکنه که در یک کنفرانس خبری شرکت کرده نه آهنگ درست حسابی نه ریتمی نه ملودی..... بیچاره دنیای موسیقی چقدر ذلیل شده که چنین سبکی باید طرفدار داشته باشه. بابا این مرلین بیچاره تو هر آهنگش خفن ترین شعرا رو می خونه اونم با صدایی که یه لحظه آرامش نداره و دائما لحن و تن صداش داره عوض می شه ولی امی نم با صدایی به زیبایی صدای کلاغ فقط برای ما کنفرانس میذاره . اصلا این امی نم به خاطر خوندنش ویا به خاطر سبکش معروف نشده که. شهرتش به خاطر اینه که می گن پسریه که از خط های قرمز جامعه امریکا عبور کرده . ولی عزیزان آخه آمریکا به ما چه مربوط؟ نکنه شما هم میخواید این کارو تو جامعه خودمون بکنید؟ بی خیال شید بابا . به هر حال خط قرمز های امریکا محکم تر از آن چیزیست که زیبا رویانی چون امینم بتوانند از آن بگذرند به قول دوست عزیزم منسن : the beautiful people you can't see the forest for the trees.یعنی ای آدم های قشنگ! شما می گوئید که جنگل را نمیتوانید ببینید به خاطراینکه درختان جلو دیدتان را می گیرند!!!

امی نم خواست مثل مرلین هجو و هزل رو به شعراش اضافه کنه ولی نه آقا کسی که بانوی محترم و مظلومی مثل بریتنی اسپیرز را مورد هدف قرار دهد اصلا مرد نیست (لابد با این کارش هم می خواسته مشکلی رو از مشکلات جامعه حل کنه !) ای امی نم حقا که تو هم از دارو دسته ی همون مدونایی(لعنت الله علیه و آله و آبائه اجمعین) از بریتنی که نگذشتی لا اقل بی خیال مرلین شو چون آق مرلین اصلا مثل بریتنی پروانه ای نیست و زور امثال تو هم به او نمی رسه . ولی به هر حال نرود میخ آهنین در سنگ و بابک (بعنوان نماینده تمام عاشقان دلسوخته ی پسر مو طلایی بینی عروسکی ) می گوید که هنوز هم امی نم گوش می ده . مرلین جان اشک نریز . حیف اشکات .

و در نهایت . . .

چه او را دوست داشته باشید و چه از او متنفر باشید این واقعیت غیرقابل انکار است که این هنرمند در میان بدنام ترین و جنجالی ترین و بحث انگیزترین موزیسین های دهه نود جایگاه ویژه ای دارد.او احتمالا آخرین اعجوبه لیست بلندبالایی است که به راک بازی های شوک آور معروف هستند و شروعش با آلیس کوپر است.اگر چه نباید فراموش کرد آنچه باعث شد منسون به صدر جداول فروش راه پیدا کند وارد شدنش به حیطه های تابو در اشعار و فرم ظاهری کارهایش بود.مسائل اروتیک - مواد مخدر و ... مسائلی بود که مرلیلین منسون سعی داشت به آنها دامن بزند و همین باعث شد تا جامعه منتقدین موسیقی او را پس بزنند اما توانست در میان جوانان بازار مناسبی راه پیدا کند و در جریان خط اصلی سلف های خود به یک ضد قهرمان محبوب بدل شد این مسئله باعث بروز تنش هایی میان او و افراد بالارتبه سیاسی و جامعه سنتی به خصوص والدین آینده نگران آینده کودکان خود شد منسون با نام برایان وارنر در کانتون اوهایو متولد شد در سن هجده سالگی به تامپابای در فلوریدا نقل مکان کرد و آنجا به عنوان یک روزنامه نگار با زمینه و گرایش موسیقی مشغول کار شد در 1989 با گیتاریستی به نام اسکات میچل آشنا و پس از مدتی دوست شد آنها تصمیم به تشکیل یک گروه گرفتند و همان زمان بود که اسکات خود را با نام دیزی برکویچ و وارنر خود را با نام مارلین منسون مطرح ساختند.اندک زمانی نوازنده باس گجت گین و نوازنده کیبورد مادوناواین نیز به گروه ملحق شدند گروه اوایل با نام مرلین منسون و اسپوکی کیدز شروع به فعالیت نمود .کارهای اولیه گروه در حد ضبط و انتشار چند کاست مستقل و نواختن در کلوب ها و برنامه ها بود.استفاده از جلوه های بصری خاص در این نمایش ها آرایش خاص منسون و فضای گوتیک آثارشان به سرعت گروه را مطرح نمود کارهای گروه با استفاده از درام قدرتمند باعث شد تا صدایی سخت و تیزتر به گوش شنوندگان برساند و تا سال 1992 آنها در میان عامه پسندترین حرکت های هنری در حیطه فلوریدای جنوبی به شمار می رفتند.

ترجمه یکی دو تا از اشعار منسون



THE BRIGHT YOUNG THINGS
ما در غذای با ارزش تو میخزیم برای سیاه کردن چشمان ما وانمود به بدی کن علف در آن طرف سبزتر نیست ما بدون هیچ دلیلی آن را در آتش میسوزانیم از مد پیروی نکن نفرت را در خودت نگه ندار از مد پیروی نکن نفرت را در خودت نگه ندار تو میدانی که من به چیزهای بد فکر نمیکنم ما میدانیم که چه کسانی هستیم و چه چیزی خواهیم گفت و ما اهمیت نمیدهیم که چه کسی به ما گوش میدهد و به ما محتاج میشوند ما اشیای درخشان و جوان هستیم کراوات کثیف من متولد شد و این نقطه شروع است پس هشیار باش من آلوده به خون یهودا هستم در هم شکسته صفت خوبی برای یک کراواتی موذی نیست ضامن متفکر با ناله و فریاد در نمایش حاضر میشود از مد پیروی نکن نفرت را در خودت نگه ندار از مد پیروی نکن نفرت را در خودت نگه ندار تو میدانی که من به چیزهای بد فکر نمیکنم کراوات کثیف من متولد شد و این نقطه شروع است نفرت را در خودت نگه ندار از مد پیروی نکن نفرت را در خودت نگه ندار تو میدانی که من به چیزهای بد فکر نمیکنم کراوات کثیف من متولد شد و این نقطه شروع است کراوات کثیف من متولد شد و این نقطه شروع است پس هشیار باش من آلوده به خون یهودا هستم در هم شکسته صفت خوبی برای یک کراواتی موذی نیست ضامن متفکر با ناله و فریاد در نمایش حاضر میشود از مد پیروی نکن

SLUT GARDEN
من وانمود میکنم که تو را به خاطر چیزی که درون توست میخواهم ولی وقتی که به آن دست پیدا کردم من فقط نبودن تورا میخواهم من اولین و آخرین امید تو در جهنم هستم من نمیتوانم باور کنم که تو با من رو راست هستی من به اندازه توکه برای من نگران هستی برای تو نگران نیستم وقتی من گفتم " ما " تو میدانی که منظورم " من " هست و وقتی من گفتم " شیرین " منظورم " تلخ " بود من خطرناک هستم من خطرناک هستم من پشیمان نخواهم شد پس من کلمه های فیلم شهوت انگیز را حفظ میکنم این تنها چیزی است که میخواهم باور کنم من عاشق دشمن هستم و عشق من دشمن است آنها گفتند که نمیخواهند مشهور شوند ولی وقتی ما ترتیب آنها را دادیم مشهور شدند وقتی من گفتم " ما " تو میدانی که منظورم " من " هست و وقتی من گفتم " شیرین " منظورم " تلخ " بود من خطرناک هستم من خطرناک هستم من پشیمان نخواهم شد وقتی من گفتم " ما " تو میدانی که منظورم " من " هست و وقتی من گفتم " شیرین " منظورم " تلخ " بود من خطرناک هستم من خطرناک هستم من پشیمان نخواهم شد وقتی من گفتم " ما " تو میدانی که منظورم " من " هست تو کلیسا هستی و من مناره آن هستم وقتی ما عمل سپوختن را انجام میدهیم ما خدای همه مردم هستیم توکلیسا هستی و من مناره آن هستم وقتی ما عمل سپوختن را انجام میدهیم ما خدای همه مردم هستیم